به گزارش نفت ما،گهگاه شنیده میشود وزارت نفت برنامهای برای گازرسانی به تمام روستاهای کشور در دست دارد. آیا چنین برنامهای صحیح و منطقی است؟ در اینکه تمامی ایرانیان باید از مواهب یک زندگی راحت برخوردار باشند، شکی نیست، اما آیا گازرسانی شیوه مناسبی برای نیل به چنین هدفی است؟ اصلا گازرسانی مهم است یا انرژیرسانی؟ میلیاردها تومان خرج میشود تا یک شبکه توزیع گسترده، با هزینههای بالای نگهداری، شکل بگیرد که خود میتواند بهمثابه یک بمب ساعتی در موقعیتهایی مانند زلزله یا رخدادهای روزمره مانند ساختوساز عمل کند (حادثه انفجار یک لوله گاز هنگام اجرای عملیات عمرانی در منطقه افسریه در تهران که چندسال پیش رخ داد، بهخوبی گویای خطرات وجود چنین شبکهای است). دیگر عادت کردهایم فصول سرد سال را با اخبار گازگرفتگی هموطنانی آغاز کنیم که مجبورند گرما را از بخاریهای گازسوزِ مولد منواکسیدکربن طلب کنند. در کنار این مسائل، کشور همین امروز هم تولید چندانی (اضافه بر مصرف داخلی بهمنظور صادرات) از حوزههای گازی ندارد. مملکتی که میتواند جایگزین روسها در تأمین گاز اروپا شود و از این طریق اولا درآمدهای سرشار ارزی داشته باشد و ثانیا یک امنیت پایدار را برای خود تضمین کند، حالا درگیرِ یک کشمکش حقوقی با ترکیه بر سر تعهدات صادراتی خود است. از همه اینها گذشته، چرا باید گاز را برای تولید انرژی سوزاند وقتیکه میتوان انرژی را از طرق دیگر تأمین کرد؟ گاز میتواند به عنوان خوراک واحدهای پتروشیمی مصرف شود و محصولات مهم و دارای ارزشافزوده بالا خلق کند. پربیراه نیست اگر گفته شود که دولت باید حتی درپی کمکردن تعداد مشترکان گاز طبیعی باشد! باایناوصاف، برای تأمین نیاز مردم به انرژی چه باید کرد؟
انرژی موردنیاز خانههای ایرانیان باید از دو طریق عمده تأمین شود: شبکه سراسری برق و سیستمهای تولید همزمان حرارت و توان خانگی (Micro CHP) سیستمهای تولید همزمان حرارت و توان خانگی برای مناطق کمجمعیت سرزمین وسیعی مانند ایران بسیار مناسب هستند. این سیستمها آلودگی زیستمحیطی ندارند، از شبکههای توزیع بینیازند و میتوانند بهسرعت در روستاها و شهرهای کوچک که معمولا در فواصل طولانی از هم قرار دارند، نصب شوند. همچنین برق شبکه سراسری باید از یک سبد متنوع انرژی تأمین شود که شامل انرژی هستهای، سوختهای فسیلی و انرژیهای تجدیدپذیر است. خودِ انرژیهای تجدیدپذیر در ایران اغلب شامل انرژی خورشیدی، انرژی بادی و تا حدی انرژی زمینگرمایی است. در خانههای مردم نیز تغییراتی باید رخ دهد. پختوپز، آب گرم و سیستم سرمایش باید متکی به برق باشد تا مردم از این صورت پاک و ایمن انرژی بهرهمند شده و کشور بتواند اهدافش را در توسعه صنایع پتروشیمی و متعاقبا افزایش صادرات غیرنفتی و نیز تسخیر سهم بزرگی از بازار انرژی دنیا دنبال کند تا امنیتی پایدار برای زندگی اقتصادی و اجتماعی ملت شکل بگیرد.
با بهرهگیری از همین روشها، آلمان در سال گذشته به اندازه ایران دیاکسیدکربن تولید و در جو زمین رها کرد درحالیکه این دو کشور در هیچیک از شاخصهای صنعتی و اقتصادی قابلمقایسه با یکدیگر نیستند. در کشوری بادخیز مانند دانمارک، چرخش پرههای نیروگاههای بادی تصویری است که بهسهولت در جایجای این کشور قابلمشاهده است. اینگونه است که آسمان دانمارک همواره آبی است و «آلودگی هوا» را تنها در فرهنگ لغاتش میتوان یافت! حوزه انرژی در ایران نیازمند یک شورایعالی برای تدوین استراتژی انرژی در کشور و نیز سازمانهایی تخصصی است که با اتخاذ روشهای مناسب، به تعقیب برنامههای کلان این حوزه بپردازند. وقتی انرژیِاتمی دارای یک سازمان مستقل است، چرا انرژیهاینو نباید سازمانی تماما مستقل داشته باشد تا اینچنین در پیچوخم وزارتخانهای عریضوطویل مهجور نماند اما در حوزه اجرا دولت نباید حضور داشته باشد. موفقیت کشور در بهکارگیری انرژیهاینو بدون سرمایهگذاری، مدیریت و حضور بخش خصوصی غیرممکن است. دولت تنها میتواند با اتخاذ روشهای قیمتی، ایجاد مشوقهای مالیاتی، انجام حمایتهای مالی و اجرای اصلاحات قانونی بستر مناسب را برای فعالیت دانشگاهیان از یکسو و سرمایهگذاران بخش خصوصی از سوی دیگر فراهم کند. این اتفاقی است که هماکنون در کشورهای توسعهیافته درحال رخدادن است و نهادهای تخصصی سیاستگذار در حوزه انرژی مانند IEA در گزارشهایشان به تشویق و ترویج آن میپردازند.
درمجموع، میتوان گفت اگرچه شاخههایی از تکنولوژی به دشمنی با طبیعت برخاستهاند و حیات بشری را تهدید میکنند، اما فناوریهای دوستدار طبیعت نیز بهسرعت درحال رشد و توسعهاند. اینکه ما کدامیک را انتخاب میکنیم، در گرو نگرش و تصمیم سیاستگذاران عرصه انرژی (و حتی بخشهای اقتصادی و سیاسی) کشور است تا با دوراندیشی، پتانسیلهای خدادادی این مملکتِ پرموهبت را بالفعل کنند.
منبع: روزنامه شرق