۰
plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۸
کد مطلب : ۹۴۱۳۰

نیویورک تایمز و سیاست خارجی آمریکا در قبال کودتای ۲۸ مرداد

نادعلی بای/دکترای روابط بین الملل
معیار نیویورک تایمز برای سنجش دموکراسی در ایران توسط استقلال شرکت (Corporate Autonomy) نفت انگلیس و ایران، سنجیده می شد.
به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی " نفت ما " ، در مورد ارتباط میان نیویورک تایمز و سیاست خارجی آمریکا، مطالعات مطبوعات و سیاست خارجی، امروزه جایگاه برجسته ای در مراکز آکادمیک و پژوهشی به دست آورده است . مطبوعات، مهمترین ابزار و وسیله ای است که از طریق آن، پرورش دهندگان غیر دولتی، افکار گروه های صاحب نفوذ و توده های مردم، دیدگاه ها و نظرات خود را به رهبران دولت می رسانند. پیشبرد سیاست خارجی و دیپلماسی در دنیای کنونی، بیش از پیش به میزان انگاره سازی مطبوعات و رسانه ها وابسته شده است. هرچقدر این انگاره سازی پرقدرت باشد، چرخ های دستگاه سیاست خارجی روانتر می چرخد. مطبوعات و رسانه ها، چگونگی هدایت سیاست خارجی را تغییر داده اند و هم اکنون قدرت جهانی یک کشور در توانایی دیپلماسی رسانه ای آن در ایجاد هویت ملی، ارائه یک تصویر بین المللی مطلوب از خود، دفاع از منافع ملی و تاثیر گذاری در سیاست خارجی نهفته است. نیویورک تایمز یکی از تاثیرگذارترین روزنامه ها درجهان است. به خاطر همین، موضوع بحث های زیادی درباره یکسو گرایی این رسانه شده که ادعا می کنند رسانه ای آزادیخواه است و دیگر رسانه ها محافظه کار هستند. در مورد اینکه نیویورک تایمز، یکی از روزنامه های بسیار با نفوذ برگزیده در آمریکاست، اتفاق نظر وجود دارد. به گفته مقامات وزارت امور خارجه آمریکا در بخش روابط عمومی، «بدون نیویورک تایمز نمی توان در وزارت خارجه آمریکا کار کرد.» پوشش اخبار و تحولات ایران در مطبوعات آمریکایی در دوران ملی شدن صنعت نفت در مورد تاثیر روزنامه نیویورک تایمز بر موضع گیری سیاست خارجی آمریکا در قبال ملی شدن صنعت نفت ایران تا کودتای 28 مرداد، در فاصله سالهای 1953-1951 می توان گفت که: 1-در این مدت زمانی، پوشش خبری امور ایران به وسیله مطبوعات آمریکایی، به صورتی پراکنده، ولی پیوسته، پشتیبانی و حمایت از رژیم شاهنشاهی در ایران بود. پوشش خبری مسائل ایران، به وسیله مطبوعات آمریکا بر بخش بسیار اندکی از یک جامعه پیچیده، شامل نخبگان ترسیم کننده خط مشی سیاسی و اقتصادی متمرکز بود. 2-مطبوعات آمریکا، ایران را به صورت کشوری ترسیم می کردند که بی صبرانه و مشتاقانه، راه نوسازی (مدرنیزه شدن) و توسعه اقتصادی را دنبال می کرد و از آن چهره ای متناسب با آنچه که قبلا در دستگاه سیاست خارجی آمریکا وجود داشت، ارائه می دادند. پس از این دوره به مدت یک دهه از اواخر دهه 1960 تا سالهای پایانی 1970، دولت آمریکا و مطبوعات آن، تا اندازه ای درباره ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران اشتراک نظر داشتند. تعداد سرمقاله های نیویورک تایمز در دوره مورد بحث 33 و تعداد گزارش های بولتن رسمی وزارت خارجه نیز 375 سند بود. بنابراین برای رسیدن به این منظور، می توان فرضیۀ زیر را مطرح کرد: هیچ گونه تفاوت مهمی میان موضع گیری سرمقاله های نیویورک تایمز با سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران در دوره ملی شدن صنعت نفت تا کودتای 28 مرداد و حتی تا سال 1978 وجود ندارد. در واقع نیویورک تایمز و دولت آمریکا سیاست یکسان و هماهنگی را در قبال ایران در این دوره زمانی پیگیری می کردند. در مجموع، فرضیه اصلی برای دوره مورد بحث، که توسط اسناد و مدارک منشتر شده آمریکایی نیز پشتیبانی می شود، این است که دولتمردان آمریکایی با در نظر گرفتن اهمیت استراتژیک ایران در منطقه، ضمن بازگشت از سیاست بیطرفی مورد ادعای خود، با سیاست انگلستان همراهی کرده و با سازش ناپذیر خواندن مصدق تلاش کردند او را عامل اصلی حوادث منجر به کودتای 28 مرداد، نشان دهند. سرمقاله‌های نیویورک تایمز مشخص می‌کند که ملی شدن صنعت نفت ایران در چارچوب فرض "غیرقابل قبول و اعتماد بودن و به مثابه تهدید بودن آن برای غرب" استوار است. این نکته را باید در نظر گرفت که اگرچه نفت ایران در دهه 1960 تنها 6 درصد نفت مورد نیاز دنیا را تامین می کرد اما نفت ایران تنها منبع انرژی برخی کشورها به شمار می رفت. رویکرد سرمقالات نیویورک تایمز در قبال ملی شدن صنعت نفت ایران بررسی رویکرد نیویورک تایمز نشان می دهد که در ابتدا نگاه مثبتی به مصدق و تحولات ایران وجود داشت. زمانی که مصدق به نخست وزیری رسید، او را دشمن بیگانگان معرفی کرد. نیویورک تایمز در 15 مارس و 1 می 1951، پس از ملی شدن صنعت نفت ایران در سرمقاله ای ملی شدن نفت ایران را زیر سوال برد و آن را اشتباه ایرانیان خوانده بود. نیویورک تایمز نوشت: "ایرانیان بر اساس دو برداشت نادرست، صنعت نفت خود را ملی کردند. اول اینکه فکر می کردند می توانند از نظر فنی بی نیاز از متخصصان خارجی باشند و دوم اینکه فکر می کردند که غرب نیاز زیادی به نفت ایران داشته و علیرغم مخالفت انگلستان، همچنان مشتری نفت ایران خواهند بود. در صورتی که انگلیسی ها به سرعت تولید نفت عراق را افزایش دادند و از کمبود نفت در بازار بین المللی جلوگیری کردند. نیویورک تایمز در سرمقاله خود نتیجه گرفت: از آنجا که دولت مصدق از ملی شدن صنعت نفت عقب نشینی نمی کند، لذا چاره ای جز تغییر آن با یک دولت میانه رو وجود ندارد و سرانجام این پیش بینی تحقق یافت و دولت مصدق با کودتای آمریکایی – انگلیسی سقوط کرد تا جای خود را به دولتی همراه با سیاست های غرب بدهد و از همان زمان، بار دیگر فروش نفت ایران آغاز شد. اسناد وزارت خارجه و سیا نیز اذعان می دارد که در پایان سال ١۹۵۲ روشن بود که دولت مصدق نمی‌تواند با کشورهای غربی که منافعی در ایران دارند به توافقی نفتی برسد. لذا هدف عملیات آژاکس، سرنگونی دولت محمد مصدق، بازسازی منزلت و قدرت شاه و جایگزینی دولت مصدق با دولتی بود که ایران را با سیاستهایی سازنده اداره کند. لذا سیاست آمریکا از بیطرفی فعال به سمت برکناری مصدق از مسند قدرت تغییر یافت. نیویورک تایمز دو روز پیش از سقوط دولت مصدق، او را با هیتلر و استالین مقایسه کرد و نوشت: "مصدق دیکتاتوری بدتر از هیتلر و استالین است" و نخست وزیر ایران را دشمن دموکراسی و هوادار شوروی نامید. نیویورک تایمز در یادداشتی با عنوان "بازی مصدق با آتش" او را یک عوام فریب تشنه قدرت، شخصا جاه طلب و تقویت کننده کمونیست ها نام برده بود. باید توجه داشت که مخاطب این سرمقاله، خوانندگان آمریکایی بودند و این یادداشت در پی توجیه رویکرد مداخله جویانه دولتمردان آمریکا برای مردم این کشور بود. نیویورک تایمز، پس از کودتا بازگشت شاه به کشور را پیروزمندانه، همراه با استقبال سراسری و حداکثر اعتبار" معرفی کرد .کنت لاو، گزارشگر نیویورک تایمز، که در سال 1332 خبرنگار نیویورک تایمز در تهران بود، در یادداشت منتشر نشده ای درباره کودتا در سال 1960 "از اینکه ناخواسته توسط سیا مورد استفاده قرار گرفته، اظهار تأسف کرد. به نوشته او، ایالات متحده آمریکا نقش قابل ملاحظه ای در کودتا داشت و مردم ایران نیز از این قضیه آگاه بودند، اما مردم آمریکا هیچ اطلاعی از آن نداشتند. نیویورک تایمز انگیزه‌ها و اهداف‌ دولتمردان آمریکایی را که خودشان نمی‌توانستند آشکارا بر زبان بیاورند، با صراحت چنین بیان کرد: « هم اینک کشورهای در حال توسعه‌ و عقب مانده سرشار از منابع غنی، با تاوان سنگینی که یکی از آنها باید بپردازد، از جنون ملی‌گرایی تعصب‌آمیز درس عبرت گرفته اند. مصدق‌های دیگر در سراسر جهان، پیش از اقداماتی مانند اداره‌ منابع خود، باید احتیاط کنند؛ زیرا منابع آنان یقینا به ما تعلق دارد نه به خودشان.» اسناد وزارت خارجه و سیا بیان می دارد که در پایان سال 1952 روشن بود که دولت مصدق نمی توانست با کشورهیا غربی که منافعی در ایران دارند به توافق نفتی برسد. ارزیابی به طور خلاصه، در مورد ارزیابی در سال های ملی شدن صنعت نفت تا کودتای 28 مرداد باید گفت چندین سرمقاله از سوی نیویورک تایمز به چاپ رسید که موضع اصلی آنها نفت و شاه بود. بررسی بولتن وزارت خارجه آمریکا در همان دوره، نشان می دهد که سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران چندان با موضع گیریهای نیویورک تایمز تفاوت نداشت. در نتیجه، روابط ویژه میان دو کشور گسترش یافت. بررسی و ارزیابی از سیاست خارجی آمریکا در قبال ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد، این واقعیت را آشکار می سازد که سیاست های آمریکا در قبال ایران {رژیم شاه} پیوسته مطلوب و مساعد ارزیابی شده اند. یعنی به عبارتی، در دوره ملی شدن صنعت نفت تا کودتای 28 مرداد، هیچ گونه سیاست مستند یا اعلام شده آمریکا در قبال ایران را نمی توان نامطلوب و نامساعد (مخالف و به ضرر) رژیم شاه یافت. هنگامی که روند کلی سیاست خارجی دولت آمریکا در قبال ایران {رژیم شاه} با شیوه کار نیویورک تایمز مقایسه می شود، هیچ گاه اختلاف آماری مهمی میان آن دو مشاهده نمی شود. نیویورک تایمز به طور میانگین سالانه 11 سرمقاله در این دوره در مورد ایران و بولتن وزارت خارجه آمریکا نیز به طور میانگین سالانه 37.5 سند منتشر کرد. روی هم رفته، نیویورک تایمز و بولتن وزارت خارجه آمریکا، کلا روش بسیار مشابه و یکسان حمایت گرایانه –مطلوب و مساعد– را در قبال ایران و به ویژه نسبت به شاه نشان دادند. تحلیل این بررسی و ارزیابی به دست آورد. نخست اینکه یکسانی و هماهنگی میان موضع گیری سرمقاله های نیویورک تایمز و سیاست رسمی دولت آمریکا در باره مسائل داخلی و روابط خارجی ایران – به ویژه روابطی که به آمریکا مربوط می شود- وجود دارد. اگر ایران از اهمیت موقعیت استراتژیکی مهم و حیاتی برای غرب برخوردار است که در واقع به باور بسیاری چنین اهمیت وجود داشته و دارد. به طور خلاصه، و در یک جمع بندی، هر کسی از بازیافته های این بررسی و ارزیابی می تواند دریابد که به مدت، زمانی که شاه ایران به عنوان یک متحد نزدیک و دوستی در خور اعتماد آمریکا، پنداشته و فرض می شد، موضع گیری سرمقاله های نیویورک تایمز، از موضع گیری سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران پیروی می کرد. نیویورک تایمز بر این باور بود که حکومت دموکراتیک مصدق سیاست هایی را اجرا می کرد که هم منافع بازرگانی خارجی و هم داخلی را تهدید می کرد. تصویرسازی نیویورک تایمز از این سیاست های اقتصادی به صورت کوبنده ای منفی بود. سقوط صنعت نفت ایران تقریبا به صورت انحصاری به آشتی ناپذیری و بی لیاقتی ایران نسبت داده می شد تا مساله آشکارتر تحریم توسط بریتانیا. در نتیجه پرسش کمتری در مورد اینکه نیویورک تایمز از شاه در برابر مصدق طرفدرای می کرد، وجود دارد. نیویورک تایمز، سیاست های اقتصادی مصدق به ویژه ملی سازی شرکت نفت انگلیس و ایران(AIOC)، را مورد تمسخر و تعهد او به دموکراسی را مورد سوال و وفاداری او به جنگ سرد را مورد تردید قرار می داد. از طرف دیگر شاه به عنوان دوست غرب، یک مدیر اقتصادی عاقل و یک دولتمرد قدرتمند تصویرسازی می شد. پوشش رسانه ای نیویورک تایمز از ایران از ملی شدن صنعت نفت تا کودتای 28 مرداد نشان می دهد که این پوشش تنها می تواند به صورت زیاد و بیش از حد معمول به عنوان یک تفسیر گزینشی از تاریخ توصیف شود. نیویورک تایمز با شور و هیجان در سرمقالات خود و همچنین در بقیه مقالاتش، از سرمایه گذاری خارجی زمانی که با تهدید از جانب آنهایی که می خواستند روابط استثمارگرایانه بین شرکت نفت انگلیس و ایران و کشور میزبان را بهبود بخشند مواجه بود، دفاع می کرد. علاوه بر این نیویورک تایمز یک انعطاف پذیری اخلاقی خاصی در قبال تعهدش به دموکراسی در چارچوب اتحادهای جنگ سرد نشان داد. نیویورک تایمز تمایل داشت تا نتایج اقتصادی ضعیف را که به سیاست هایی که با آن موافق نبود نسبت دهد و از دیگر منابع آشکار بی ثباتی چشم پوشی می کرد. نیویورک تایمز از تاثیر تحریم بریتانیا چشم پوشی کرد. معیار نیویورک تایمز برای سنجش دموکراسی در ایران توسط استقلال شرکت (Corporate Autonomy) نفت انگلیس و ایران، سنجیده می شد. در مورد سیاست حکومت مصدق برایش مهم نبود که چقدر پشتیبانی گسترده در نتیجه انتخابات دارد، بلکه محدودسازی آزادی بازرگانی و کسب و کار ناکارآمد و مستبدانه توسط وی را، بازنمایی می کرد. نیویورک تایمز در مورد سیاست خارجی آمریکا در قبال ملی شدن صنعت نفت تا کودتای 28 مرداد، یک تصویر قوی و محافظه کارانه ای نشان داد.    
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی


اکسیداسیون کاتالیزوری، روشی در حال تکامل جهت گوگرد زدایی
ساسان طالب نژاد/دکتری مهندسی شیمی و کارشناس توسعه کسب و کار در حوزه پتروشیمی و‌پالایش
پتروشیمی صنعت بی سردار!
عبدالرسول دشتی